جامعه موظف است امنیت را در تمام ابعاد مختلف فراهم سازد و بخش مهمی از آن به عهده زن است که با حفظ پوشش به آن جامه عمل بپوشاند. در سایه رعایت عفاف است که زن می تواند به راحتی وارد جامعه گردیده و فعالیت کند و خطری هم متوجه او نگردد.
جامعه موظف است امنیت را در تمام ابعاد مختلف فراهم سازد و بخش مهمی از آن به عهده زن است که با حفظ پوشش به آن جامه عمل بپوشاند. در سایه رعایت عفاف است که زن می تواند به راحتی وارد جامعه گردیده و فعالیت کند و خطری هم متوجه او نگردد.
کنار گذاردن زنان، نادیده گرفتن حضور فعال نیمی از جامعه می باشد. عدم استفاده از نظرات کاری آنان موجب انتقال مسئولیت شان بر نیمه دیگر جامعه می شود. هر گاه نیمه دیگر از این مهم به خوبی برنیاید، جامعه دچار رکود و ازهم پاشیدگی می شود.
اگر زنان با خودآرایی و فریبایی وارد جامعه شوند، جامعه به فساد و تباهی کشیده خواهد شد که ضرر آن بیشتر است چون جامعه را از درون متلاشی نموده، زمینه را برای تسلط دشمنان دین فراهم می آورد. پس چه باید کرد؟ از یک طرف نمی توان حضور نیمی از انسان ها را که می توانند بار سنگینی از جامعه بردارند نادیده گرفت، از طرف دیگر نباید جامعه را به فساد و تباهی کشاند آن هم با حضور هوس انگیز زنان.
راه حل این است که زنان با پوشش درست، هم جواز حضور در اجتماع را پیدا کنند و هم از فساد و تباهی جامعه جلوگیری شود.
زنان با استفاده از پوشش مناسب اسلامی و حفظ شئون خویش می توانند در تمام زمینه ها (فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ...) وارد جامعه شده و بسیاری از امور را حتی بهتر از مردان انجام دهند.
اسلام با طرح پوشش زنان، جواز حضور آنان در جامعه را فراهم ساخته و با دستورهای حکیمانه و راهگشایی که در باره منش و روش زن ارائه داده است، از یک سو، از تباه شدن این نیروی عظیم و بی هدف رها شدن آن جلوگیری کرده، از سوی دیگر، از فساد گسترده و ناهنجاری هایی که از اختلاط زن و مرد ناشی می شود، جلوگیری کرده است.
همه افراد در مقابل سلامت جامعه مسئولیت دارند اما مسئولیت مهم تر و بزرگ تر بر دوش زن هاست. همان طور که از دامن زن، مرد به معراج می رود، می تواند بر عکس هم باشد، یعنی در صورت رواج فساد توسط زنان، جامعه به تباهی کشانده می شود.
میل به خودنمایی و خودآرایی در سرشت زن (بنا به مصالحی) نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا قرار گیرد. اگر این میل در زن درست به کار گرفته شود ثمرات مطلوبی داشته و در جهت کمال او کارآمد خواهد بود و در فراهم آوردن محیطی مناسب همراه با زندگی اش سودمند خواهد شد. هیچ میل و گرایشی در انسان بی هدف و بی جهت قرار داده نشده است. اگر گرایش ها حد و مرزی نداشته باشند، فسادآفرین خواهند شد، و در ایجاد ناهنجاری در جامعه تأثیر خود راخواهند گذاشت. پوشش، مهم ترین عامل تعدیل و کاهش این میل می باشد. امام علی(ع) می فرمایند: «زَکاةُ الجمالِ، العفاف؛ زکات زیبایی، عفاف است.»
زیبایی زن یک نوع سرمایه است که باید بجا و درست مصرف شود. زکات این زیبایی، پوشش و عفاف است. امتناع از جلوه گری در مقابل نامحرم، موجب کنترل این غریزه و حفظ حریم شده، با خواهش های نفسانی زن و مرد مبارزه می شود. وقتی زن خود را در مقابل خواهش های نفسانی بیمه نمود و خویش را کنترل کرد، زمینه برای رشد تعالی زن فراهم می شود و موجب تهذیب نفس زن و به طور کلی اجتماع خواهد شد و زن می تواند جامعه را بسازد.
زن در شرافت و حقوق و شخصیتِ انسانی با مردان برابر است. پس نباید به او همانند یک کالای تبلیغاتی برای جلب مشتری نگاه کرد. حجاب عاملی است که جلوی این نگاهها را می گیرد؛ نیز مانع از هم پاشیدگی خانواده ها می شود. اگر به دستاوردهای درخشان قوانین اسلام توجه نمی کنیم، لااقل از ضرر و زیان خانمانسوز بی بند و باری عبرت بگیریم.
حجاب موجب جلوگیری از اشاعه فحشا و منکرات در جامعه می شود. چه بسیار خانواده هایی که بر اثر فساد متلاشی شده اند و چه بسیار کودکانی که به همین دلایل بی سرپرست گشته اند.
آمارهای تکان دهنده جرم و جنایت، و گسترش فساد بر اثر برهنگی و بی بند و باری جنسی می باشد. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:
«یَظْهَرُ فی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ الاَزمِنَة نَسوَةٌ کاشِفاتٌ عاریاتٌ مَتَبَرِّجاتٌ، مِنَ الدِّینِ خارجاتٌ، فِی الفِتَنِ داخِلاتٌ، مائلاتٌ الی الشهواتِ، مُشرئاتٌ الی اللَّذاتِ، مُسْتَحِلاتٌ للمُحَرَّماتِ، فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛
در آخرالزمان که بدترین زمان هاست، زنان بی حجاب و برهنه آشکار می شوند که با زینت و آرایش بیرون می آیند. آنان از مرز دین خارج شده اند، و در فتنه ها وارد گشته اند، و به سوی شهوت ها تمایل و شتاب دارند. حرام ها را حلال می کنند و سرانجام در دوزخ گرفتار عذاب ابدی خواهند شد.»
زن مسلمان تجسم حرمت و عفت در جامعه است. حفظ پوشش، احترام نهادن به زن و محفوظ نگه داشتن وی از نگاههای ناپاک است. چنانچه زن حدود را رعایت نکند، هر بیماردلی در او طمع نموده و با نگاه آلوده اش حریم زن را می شکند. شخصیتی که باید سالم بوده و نسل سالم را تربیت نماید، تحت تأثیر دیده های آلوده به گناه، به طرف شهوت سوق داده شده، هویت خود را فراموش می کند و در چنگال بیماردلان و هوسبازان گرفتار می شود، چنان که از منش انسانیت سقوط کرده و به گرداب حیوانیت فرو می رود.
در مرد غریزه جنسی بسیار قوی می باشد که او را به شدت به زن علاقه مند می کند. اگر این غریزه کنترل و اشباع نگردد، موجب انحرافات و پیامدهای ویرانگر خواهد شد. اگر هیچ کنترلی در این غریزه نباشد، و مردان آزاد و بی بند و بار باشند، به چشم چرانی می پردازند. به دنبال چشم چرانی، ارتباط های نامشروع و فسادهای دیگر هویدا می شود.
از سوی دیگر، زنان میل به خودآرایی و تمایل به نمایش خود و ظرافت های بدن شان دارند و اگر عفت درونی و کنترلی نباشد، تا جایی پیش می روند که می خواهند عریان باشند.
اگر در جامعه ای عفت و پوشش توسط زنان رعایت نگردد، دود آن به چشم همگان خواهد رفت و زمینه سازی برای بسیاری از جرایم ایجاد خواهد شد. زن چون از ظرافت بیشتری برخوردار است در صورت واقع شدن در محیط بی قانون، که حاکمیت عقل و منطق در آن ضعیف باشد، مورد ستم قرار می گیرد. حجاب و پوشش مانند سدی است که جلوی ظلم و ستم و تجاوز به حقوق زن را می گیرد.
اگر غریزه خودآرایی زنان مهار نشود، زن به سمت زرق و برق های کاذب، با پوشش های نامناسب می رود، که او را به سمت پوچی و بیهودگی زیستن می برد و سرانجامش جز گمراهی و تباهی و پاشیدگی کانون های گرم خانواده نیست
چه زیبا گفت یکی از روحانی ها
که اگه یه شیئ ارزش و ظرافت و زیبایی داشته باشه اونو داخل ویترین میزاریم یا در بالاترین جای امکان قرارش میدیم که دست کسی بهش نخوره چون برات با ارزشه بیشتر ازش مراقبت میکنی پس ای خواهران ارزشتون خیلی زیاد خیلی مراقب زیبایی های خودتون باشید خودتونو با چادری در یک بهترین ویترین قرار بدین...خواهش میکنم ...خواهش
شهید مطهری در مورد انواع پوشش می نویسد:
«استفاده زنان از روپوش های بزرگ که بر سر افکنده اند، دو جور بوده است: یک نوع صرفا جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است همان گونه که در عصر حاضر، بعضی از بانوان چادری را می بینیم که چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشریفاتی دارد؛ با چادر هیچ جای بدن خود را نمی پوشانند، بلکه آن را رها می کنند. وضع چادر بر سر کردن شان نشان می دهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان نامحرم نیستند و از اینکه مورد بهره برداری چشم ها قرار بگیرند، امتناعی ندارند.
نوع دیگر بر عکس بوده و هست که زن آنچنان با مراقبت، جامه های خود را می گیرد، و آن را رها نمی کند که نشان می دهد که اهل عفاف و حفاظ است. خودبه خود دورباشی ایجاد می کند و ناپاک دلان را مأیوس می سازد.»(2)
در کل از این آیه نتیجه می گیریم که: زنان باید با پوششی گشاد و بزرگ، سر و سینه (بدن) را بپوشانند به گونه ای که مورد تهییج هوسبازان و مزاحمت آنان قرار نگیرند.
حجاب در زمان شاه صفی صفوی
زنان موقعی که از خانه خارج می شودند چهره ی خود را نشان مردان نمیدادند بلکه چادر سفیدی روی سر می انداختند که تمام بدن آنها را تا مچ پا می پوشاند و فقط صورت شکاف کوچکی دارد که از آن شکاف به زحمت جلوی خود را میتوانستند ببینند
درزمان فتح علی شاه
زنان ایرانی در زیر چادر مهارت عجیبی برای شناختن همدیگر دارند شگفت آن که وقتی از کنار هم می گذرند یقین دارند که در شناختن طرف اشتباه نکرده اند اما چه بسا مردانی که از کنار زنان خویش می گذرند بی آن که آن ها را بشناسند
در زمان محمد شاه قاجار
زنان ایرانی از منزل کم خارج میشدند.در کوچه ها هم با چادری که سر تا پایشان را مستور می کند می آیند و غیر ممکن است کسی آنه هرا ببیند.به روی سر پارچه ی سفیدی می اندازند که در مقابل چشمان چندین شبکه دارد با آن است که جلوی خود را میبینندوغیر ممکن است بگذارند چشم نامحرمی به صورتشان افتد.کفششان یک نوع پاپوش زرد سبزی است که نوکش برگشته وپاشنه اش باریک است.ساق پارادرشلواری گشاد یا چاقچور می کنند.گاهی در کوچه که مردی نگذرد روبند را به جهت استنشاق هوا پس می اندازند اما همین که مردی حتی شوهرشان ظاهر شود دوباره روبند را به روی صورت می اندازند.
در زمان ناصر الدین شاه قاجار
زن ها چادری به سر میکردند که از سر تا پایشان را می پوشانید و فقط چشم ها از پشت روبند توری ای که زیر چادر به صورت انداخته بودند پنجره ای به بیرون داشت... در خیابان که به زن های ایرانی میرسیدیم آن ها چشم از ما بر می گرداندند ورویشان راسخت می گرفتند.
زمان احمد شاه قاجار
زنان جامعه ی ایران را نه در روز می شود دید نه در شب وقتی هم از خانه بیرون می آیند در کالسکه ودرشکه های سربسته وهمراه با خواجه ها هستندو در خانه نیز فقط شوهر و پدر وبرادان را ملاقات می کنند
امروز این فضا را که همه ی زنان با عفت زندگی کنند قدر بدانید ...این نعمت بسیار بزرگی برای یک جامعه است...(مقام معظم رهبری)
مادربزرگ درجای همیشگی،روی تشکچه اش که همیشه روبه روی پنجره پهن بود نشسته بود.روزها که تنها بود تسبیح اش را تند تند می گرداند و صلوات می فرستاد و از پنجره بیرون را تماشا می کرد.
دیشب مادر بزرگ در همان جای همیشگیش نشسته بود و داشت برای مریم قصه می گفت و قصه ی او راست است.
مادربزرگ میگفت :
آن وقت ها که رضا خان بی دین،شاه بود دستور داده بود که زن هارا نگذارید با چادر از خانه بیرون بیایند.این بود که زن ها هم کمتر بیرون میرفتد یا اصلا نمیرفتند.اگر یک وقت زنی با چادر بیرون میرفت گیر صمد خان می افتاد که همیشه توی شهر دور میزد.صمد خان رئیس پاسبان ها که به آن ها آژان میگفتند.صمد خان روی اسب می نشست وبا آژان هایش توی کوچه ها دور میزد.مادربزرگ میگفت آن وقت ها شهر هنوز خیابان نداشت.جا هایی که الان آباده شده قدینا قبرستان بود.
مادر بزرگ تعریف میکرد که یک شب مادر مریم که آن موقعه هنوز دختر بود،مریض میشود.مادر بزرگ مجبور می شود از خانه بیرون برود تا حکیم را خبر کند .
پدر بزرگ هم به سفر رفته بود.
مادر مریم به مادر بزرگ میگوید بیرون نرود چون ممکن است به چنگ صمد خان بیفتد. اما مادر بزرگ قبول نمیکند.مادر مریم یگوید:پس با چادر نرو یک کلاه بگذار و موهایت را در آن بپیچ.
اما مادر بزرگ می گوید:اگر سرم هم برود چادرم را بر نمیدارم آن وقت می خواهی با چه آبرویی توی آن دنیا به صورت حضرت زهرا نگاه کنم؟به حضرت زینب (ع)چه جوابی بدهم؟بگویم از ترس صمد خان جلوی چشم نا محرم راست راست ،بی حجاب راه رفتم؟
نمی گوید تو از خدا نترسیدی از صمد خان ترسیدی؟
مریم پیش خودش فکر کرد اگر خودش به جای مادربزرگ بود چه میکرد؟یعنی حاضر میشد با چادر برود؟
مادر بزرگ از خانه بیرون میرود چند کوچه رو رد میکند تا به سر سه راهی حسینیه میرسد.
که یک دفعه مادر بزرگ دستپاچه میشود نمی داند چه بکند صمد خان با صدای بلند فریاد میزند بگیریدش.
وهمه شان با اسب به طرف مادر بزرگ می تازد.صمد خان با صدای ترسناکی داد می زند:از امر اعلی حضرت سر پیچی می کنی؟زنیکه ی امل ؟مادر بزرگ نمی داند چه بکند؟چادرش را محکم توی مشت هایش میگیرد.صمد خان از اسب پیاده می شود.صمد خان مادر بزرگ را میگیرد.مادربزرگ جیغ میکشد.تا شاید کسی به کمک او بیاید.صمد خان چادر را میگیرد و محکم می کشد اما مادر بزرگ چادر را رها نمیکند.صمد خان عصبانی میشود.فحش می دهدو چادر را میکشد اما مادر بزرگ محکم چادر را چنگ می کند چادر پاره میشود .
صمد خان خونش به جوش می آید با توم را از کمرش باز می کند وآن را بالا می برد و با تمام قدرتش به کمر مادر بزرگ می کوبد...
مردمی که از پشت بام ماجرا را تماشا می کرده اند بعدا می گویند:ماصدای شکستن استخوان مادربزرگ را شنیدیم و بعد دیدیم که مادربزرگ یا آخ دردناک کشید واز کمر دولا شد و بی سر و صدا روی زمین پهن شد....مردم میریزند مادربزرگ راکه بیهوش شده است پیش حکیم می برند.حکیم باشی می گوید:درد مادر بزرگ علاج ندارد دیگر تا آخر عمر نمی تواند راه برود برای همیشه زمین گیر میشود.
سوال اين است كه فلسفه و دليل امر به حجاب براي زنان چيست؟ چند پاسخ را ميتوان به اين سوال ارائه كرد:
قرآن موضوع پوشش و عفاف را مخصوص زنان نمیداند، بلکه معتقد است که ذات و سرشت انسان، اقتضای پوشش و حیا را دارد. و این محیط اجتماعی و القائات دینی ـ فرهنگی و یا سود جویانه نیست که شرم از برهنگی و خطا را باعث شده است. هرچند این عوامل در شکوفایی یا فرو کاسته شدن آن تأثیر دارند.
قرآن برای این که مفهوم فوق را بیان کند، برای انسان، مرحلهای را ترسیم کرده است که در آن مرحله انسان هنوز به فرهنگ، دین، روابط تولید و توزیع، مناسبات اجتماعی و رقابت و حس مالکیت و... دست نیافته است تا از آنها تأثیر پذیر باشد.
قرآن از زمان و مکانی یاد کرده است که انسان نخستین، در قالب یک مرد به نام آدم و یک زن به نام حوا، زندگي خود را بیهیچ دغدغه آغاز کرده بودند. در این فضای کاملاً طبیعی، آدم و همسرش به هر حال راهی را انتخاب میکنند که نتیجه آن فرو افتادن حجاب و آشکار شدن چیزهایی بود که آن را براساس ذات و سرشت انسانی خود، زشت میدانستند، و چون زشتی را احساس کردند، درصدد پوشاندن آن برآمدند:
«فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءاتهما و طغقا یخصمان من ورق الجنة»
«و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان] بر آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند.»
براساس روایتی، امام صادق (ع) میفرمایند:
«وقتی آدم و حوا از آن درخت خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند.»
با اتکا به ذاتی بودن حیا و پوشش و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزی میکند با این تفاوت که عفتورزی مردان با کنترل بر شهوت و پرهیز از چشم چرانی حاصل میآید و حیای زن، با حریمگیریهایی که یکی از نمودهای آن پوشش تن است به دست میآید. میل فطری به پوشش، سبب شد که زنان صدر اسلام به خدمت پیامبر(ص) برسند و مشکلاتشان را در زمینهی رعایت نشدن پوشش مطرح کنند. بر این اساس، حکم حجاب برای آنان وضع شد و آنان از این دستور حکیمانهی الهی استقبال کردند. دلیل این ادعا، گزارشی است که عایشه از استقبال زنان از آیات حجاب ارائه کرده است:
«من برتر از زنان انصار ندیدم. همین که آیات سوره احزاب نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید. سر خود را با جلبابهای مشکی میپوشاندند، گویی کلاغ روی سران نشسته است.»
یکی دیگر از دلایل تأکید قرآن بر پوشش، میل به خودنمایی زنان است. همین میل است که سبب میشود زنان به لباسهاب بدن نما و آرایشهای تحریک کننده روی آورند. اگر این میل کنترل نشود، فساد آفرین خواهد بود. پوشش مهمترین عامل تعدیل این میل است.
زنان از نظر روانی، به خودنمایی و ظاهر شدن در برابر مردم تمایل دارند و این میل روانی، آنان را به سمت نشان دادن خود و زینتهایشان به دیگران میکشاند.
اسلام برای کنترل این میل درونی، مسئله پوشش در عرصههای عمومی را مطرح و برای پاسخگویی مناسب به این میل، زنان را به داشتن زینت و آرایش در عرصههای خصوصی تشویق کرده است. طرح حجاب و پوشش در آموزههای دینی، هرگز به معنای نادیده انگاشتن نیاز طیبعی و اصیل زنان به خود آرایی نیست. بارها در روایتها دیدهایم که بر ضرورت پرداختن زنان به زینت و آراستگی تأکید شده است.
پیامبر اکرم (ص) به بعضی از همسرانشان که به آراستگی خود توجه نداشتند، میفرمود: «چرا ژولیده هستی و به دلیل سرمه نکشیدن، چشمت سفید شده و چرا خضاب نمیکنی و موهای خود را رنگ نمیکنی؟»
امام باقر (ع) میفرماید: «سزاوار نیست که زن خودش را معطل کند (از برخی زیور آلات استفاده نکند) هر چیز آویختن گردنبندی به گردنش باشد.»
در روایات متعدد، خوش بو کردن زن، آراستن ناخن، توجه به زیبایی چهره و رنگ موی زن از یک سو و لزوم آراستگی شوهر برای زن از سوی دیگر مورد توجه قرار گرفته است که مجموعه این روایات، از توجه اسلام به این نیاز زن حکایت دارد. شارع مقدس با وضع حکم شرعی حجاب برای زنان، قصد تعدیل نیاز به خود آرایی و تبرج را دارد. افزون بر آن در دین، حکم پوشش، به حضور در عرصه عمومی اجتماع مربوط است و به زنان اجازه داده شده است در محافل خصوصی و مکانهایی که نامحرم وجود ندارد، لباسهای رنگین و زینت استفاده کنند. حتی به پدران و همسران سفارش شده است وسایل آرایش و آراستگی زنان را تأمین کنند. در سیرهی امام علی (ع) آمده است که حضرت، همسر و فرزندان خود را با طلا و نقره میآراست.
خداوند در سورهی مبارکهی احزاب ـ که نخستین سورهای است که از موضوع حجاب سخن گفته است. ـ سه فرمان دربارهی حجاب داده است که گونههای مختلف حجاب را بیان میکند و دو فرمان آن بیش از همه متوجه شخص پیامبر (ص) و خانوادهی آن حضرت و در گام بعدی، متوجه مؤمنان و جامعهی اسلامی است.
در یک فرمان از این دستورهای سهگانه، خدا از پیامبر (ص) خواسته است تا همسران و دختران خود و نیز همسران اهل ایمان را، به عبارت و حفظ نوعی از پوشش دعوت کند تا از این رهگذر مورد اذیت قرار نگیرند:
«... قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن...»
«اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند.»
در این آیهی شریفه ـ بی آن که خداوند، حد و اندازه و ریز مسائل حجاب و پوشش را بیان کند ـ دستور میدهد که پوشش و فرو انداختن چادر یا روسریهای خانوادهی پیامبر (ص) و سایر مؤمنین به گونهای باشد که مانع جلب نگاهها و آزارها شود.
در سورهی مبارکهی نور، بخش دیگری از پوشش و حجاب را برای بانوان مسلمان یادآور شده است:
«ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و یضربن بخمرهن علی جیوبهن»
«و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند.»
در اينكه مقصود از «زينت» چيست، تفاوتهايي در ديدگاههاي مفسران به چشم ميآيد، چنانكه
بعضى زينت پنهان را به معنى زينت طبيعى (اندام زيباى زن) گرفتهاند، در حالى كه كلمه «زينت» به اين معنى كمتر اطلاق مىشود.
بعضى ديگر آن را به معنى «محل زينت» گرفتهاند، زيرا آشكار كردن خود زينت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهايى مانعى ندارد، اگر ممنوعيتى باشد مربوط به محل اين زينتها است، يعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضى ديگر آن را به معنى خود «زينت آلات» گرفتهاند، ولي در حالى كه روى بدن قرار گرفته، و طبيعى است كه آشكار كردن چنين زينتى توام با آشكار كردن اندامى است كه زينت بر آن قرار دارد.
به گفته برخي محققان حق اين است كه ما آيه را بدون پيشداورى و طبق ظاهر آن تفسير كنيم كه ظاهر آن همان معنى سوم است و بنا بر اين زنان حق ندارند زينتهايى كه معمولا پنهانى است آشكار سازند هر چند اندامشان نمايان نشود و به اين ترتيب آشكار كردن لباسهاى زينتى مخصوصى را كه در زير لباس عادى يا چادر مىپوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينتهايى نهى كرده است.
دستور دوم خداوند دربارهی حجاب، به شیوهی مخصوصی از سخن گفتن و کارکرد آن در تعامل اجتماعی زنان، نظر دارد و بی آن که از واژهی حجاب استفاده کند:
«... فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا»
«... پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد »
آیهی شریفه ـ با پیش فرض مشروعیت و روا بودن اصل سخن گفتن زن با مرد نامحرم ـ سخن گفتن زنان با مردان نامحرم را به دو گونه تقسیم کرده است؛ قسم نخست، سخن گفتن معمولی و متعارف است که در آن هیچ تغییری در آهنگ و طنین صدای زن، رخ نمیدهد و نیز واژهی مورد استفاده از واژههای معمول و متعارف فراتر نمیرود و قسم دوم؛ اینکه سخن گفتنی که در آن واژهها به گونه خاصی لطیف و تحریک آمیز انتخاب شده و یا با لحن و طنین خاصی ادا میشود. قرآن کریم، از شیوهی دوم، نهی کرده است و دلیل آن را چنین بیان کرده است که سخن گفتن متعارف و معمولی از طمع و انگیزش هوس افراد مریض و بیمار دلی که با احساس هر نشانه و زمینهای، در پی بهرهجویی و کامجویی برمیآیند، جلوگیری میکند.
پارهای از رفتارها در تعامل و معاشرت زنان و مردان چنان است که پیامهای ویژهای را در دو سوی طهارت و پاکی و یا انحراف و آلودگی، برای طرف مقابل به همراه دارد.
در قرآن کریم نمونههایی از این گونه رفتارها یاد شده و مسلمانان به ویژه بانوان مسلمان ـ که شیوههای رفتاری آنان حساسیت بیشتری را سبب میشود ـ دستور داده شده که از چنان شیوههای رفتاری بپرهیزند. که از جملهی آنها «خودنمایی» است.
«ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی...»
«و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد.»
علامه طباطبایی در توضيح معنای «تبرّج» میفرماید:
«تبرّج، خود را نشان دادن برای مردم است، بدان سان که ساختمانهای رفیع در چشم بینندگان، خودنمايی میکنند.»
براین اساس، زنان مسمان باید در معاشرتها و رفتارهای خود چنان رفتار کنند که نگاه هوس آلود دیگران را جلب نکرده و زمینهی مزاحمت و فساد، فراهم نیاید.
تعداد صفحات : 8