نظر امام درباره حجاب چه بود؟
همه این اظهارات از سوی دو نوه دختری امام (ره) پیرامون حجاب در حالی است که بیانات صریح و آشکار بنیانگذار کبیر انقلاب درباره حجاب نشان میدهد، در حال حاضر هیچ نیازی به توضیح و تفسیر بیانات ایشان در این باره نیست؛ به عنوان مثال امام (ره) در همان روزهای اول انقلاب که دولت موقت متصدی اداره امور کشور بود، با اعلام نارضایتی شدید خود از وضعیت حجاب زنان در اماکن دولتی و عمومی میگویند:
«الآن وزارتخانهها- این را مىگویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مىکنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههاى اسلامى نباید زنهاى لخت (بى حجاب) بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند.»
ایشان در برهه دیگری نیز با اشاره به اهمیت حجاب زن میفرمایند:
«آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد... ما نمىتوانیم و اسلام نمىخواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مىخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمىدهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند.»
رهبر معظم انقلاب نیز در این باره به نقش امام (ره) اشاره کرده و میفرمایند:
«امام آن مرد شجاع و بینظیری بود که مسئله حجاب را به این مملکت برگرداند. هیچ کس دیگری غیر از امام نمیتوانست این کار را بکند اینهم یکی از اختصاصات امام. اگر غیر از امام هر کس دیگر بود از همین آقایان، بزرگان، عرض میکنم که مقدسین علماء، چه وچه و چه، هیچکس جرأت نمیکرد که بگوید مردم باحجاب بیایند بیرون، امام همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب گفتند باید مردم با حجاب بیایند.»
رفتار امام در مقابل انحرافات خویشاوندانشان چگونه بود؟
اما مروری گذرا بر سیره عملی امام (ره) نشان میدهد ایشان در مقابله با انحرافات عقیدتی و عملی خویشاوندان و بویژه نوادههای خود هیچگاه اغماض نمیکردند و همواره رعایت صراط حق و مستقیم رابر دیگر مسایل ترجیح میدادند، در این راستا حجة الاسلام سید حمید روحانی با نقل خاطرهای از امام میگوید:
«در سال ۵۹ آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود (فرزند آقا مصطفی) در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی میرود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی میکند مردم به او حمله میآورند میخواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمریاش میبرد، بچههای کمیته جلوی او را میگیرند میبرندش در یک اتاق دیگر.
از همانجا مسئولین کمیته تماس میگیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده میشود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بین صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی میفرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند.
آقای اشراقی به دفتر میآید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچههای کمیته پیغام میدهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمیدهد و فقط میگوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر میگردد امام میپرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان میگوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمیتوانسته دروغ بگوید میگوید نه حضرت امام من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی میفرمایند بر میگردی مجدد تلفن میزنی و هر دو قسمت پیام من را میدهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود اگر دست به سلاحش زد با تیر بزنید