آشنايي با مفهوم و تعريف واژگان كليدي موجود در اين نوشتار در روشن كردن بحث نقش به سزايي دارد.
الف. حجاب
«حجاب» واژهای عربی است و زبان شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی برشمردهاند:
1- حجاب، به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است، خواه آن دو چیز از امور مادی و اشیائی محسوس باشد و یا از امور معنوی و غیر محسوس. راغب چنین میگوید:
حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است.
صاحب مقاییس اللغه نیز میآورد:
«حجب دارای یک معنای اصلی است و آن منع است. گفته میشود: حجبته، یعنی؛ منع کردم او را.»
همچنین فيومي مينويسد:
«حجب به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته میشود زیرا پوشش مانع از مشاهده میشود و به دربان حاجب گفته میشود چون مانع و بازدارنده از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دو جسد حائل میشود و گاه بر امور معنوی نیز به کار میرود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پروردگار اوست.»
2- حجاب به معنای ستر و پوشش
جوهري معنای «پوشش» را برای حجاب ذكر كرده و گفته است:
«حجاب یعنی پوشش و حجاب درون انسان، یعنی آن چه که بین قلب و اعضای دیگر حائل میشود.» همچنان که ابن منظور نیز در لسان العرب، حجاب را به معنای «ستر» دانسته و گفته است:
«حجاب به معنای ستر و پوشش است: «حجبه» یعنی آن را پوشانید، زن محجوب، زنی است که پوشیده باشد.»
در تعیین این که از میان این دو معنا کدام یک اصلی و یا هر دو معنا در عرض یکدیگر معانی اصلی به شمار میآید، نظر مؤلف «التحقیق فی کلمات القرآن» را در اینجا میآوریم.
«حجاب در اصل به معنای مانع از تلاقی دو چیز یا اثر آن دو است، چه هر دو چیز مادی و دیگری معنوی و نیز بدون تفاوت از این ناحیه که آن مانع و حجاب، شیء مادی باشد یا امر معنوی.»
کاربرد قرآنی حجاب نیز دلالت بر آن دارد که معنای حجاب همان «منع» است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته میشود، از آن رو است که پوشش، مانع از دیدن و از مصداقهای حجاب است. چنان که خصوصیات پیش گفته معنایی دربارهی حجاب را نیز میتوان در کاربردهای قرآنی سراغ گرفت مانند:
1- «و اذا سألتموهن متاعاً فسئلوهن من وراء حجاب...»
«و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را از آنان [همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید.»
در این آیهی شریفه، حجاب به معنای مانع (مانع دیدن) است و حجاب خود و هر دو طرف آن جملگی امور مادی و محسوساند.
2- «و بینهما حجاب»
«و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان] حجابی است.»
حجاب در این آیه نیز به معنای مانع رسیدن دو گروه به یکدیگر است و همچنین نوع حجاب میان بهشتیان و دوزخیان و دو طرف آن، هر دو گونه مادی و معنوی را براساس معاد جسمانی و یا روحانی، برمیتابد.
3- «و ماکان لبشرٍ ان یکلمه الله وحیاً او من وراء حجاب»
«و چنین نبوده است که خدا با انسانی سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب.»
حجاب میان انسان و خداوند به مفهوم وجود مانع دیدن خداوند از سوی انسان و بیتردید، امر معنوی است چنان که دو طرف حجاب ـ خدا و انسان ـ یکی مادی و دیگری معنوی است.
بدین سان میتوان نتیجه گرفت که اصل معنای حجاب، منع است و پسوند و خصوصیت مادی و یا معنوی بودن حجاب و یا اطراف آن، در مفهوم این واژه نهفته نیست بلکه متناسب با مقام و قرائن بیرونی میتوان به مادی و یا معنوی بودن حجاب و اطراف آن راه یافت.
تعریف اصطلاحی حجاب
حجاب در کاربرد فقهی و اصطلاح فقیهان، قلمرو کوچکتر و معنای محدودتری دارد و مقصود از آن پوشش ویژهای برای زنان است که مانع و بازدارندهی نگاه نامحرمان به او و یا مانع انگیزش تمایل جنسی مردان باشد. پیدایش و کاربرد این اصطلاح به جای ستر که در گذشته، میان فقیهان معمول بوده، به باور برخی از محققان چون شهید مطهری، پیشینهی چندانی ندارد و «یک اصطلاح نسبتاً جدید است.
خاستگاه این اصطلاح و معنا، شماری از روایات و آیات قرآن است که در برخی از آنها، واژهی حجاب در معنای پرده و چیزی که مانع از دیده شدن میشود به کار رفته است و در برخی دیگر هر چند واژهی حجاب به کار نرفته اما محتوای آن حجاب به معنای پیش گفته را میرساند.
ب. خمار و جلباب
دو واژهی «خمار» و «جلباب» نقش کلیدی در فهم حدود حجاب اسلامی دارند، و از آنها بیشتر با عناوین «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما یاد میشود.
ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره نور استفاده میشود که میفرماید: «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»
راغب ذیل واژهی خمار مینویسد:
«خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچهای که زن سرش را با آن میپوشاند اطلاق میشود.»
در «لسان العرب» میخوانیم:
«خمار برای زن است و آن دستاری است که زن سرش را با آن میپوشاند.»
بنابراین میتوان گفت که «خمار» به معنای چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار میگویند که سر را میپوشاند، اما نکتهای که قابل توجه است این است که کارکرد مقنعه فقط پوشاندن سر نیست؛ بلکه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از کلمهی «جیوب» فهمیده میشود.
صاحب «التحقیق» در تعریف «جیوب» آورده است:
«قسمتی از پیراهن که برای داخل شدن سر به آن باز میباشد،»
بنابراين جیب به معنای گریبان است.
در این آیه شریفه خدای متعال طرز پوشیدن خمار را به زنان آموزش میدهد و به زنان مؤمن دستور میدهد که از پوششی استفاده کنند که علاوه بر سر، گریبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان زنان از روسری استفاده میکردند و غالبا پشت گوش میانداختند و چون یقه لباس آنها باز بود، پوشش کافی نداشتند و گردن و گریبان آنها در معرض دید بود تا وقتی که این آیه نازل شد و امر به پوشاندن این اعضا داد.
آیهای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش میدهد و میفرماید:
«یا ایها الناس قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما»
«اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.»
کلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است. و «جلباب» جامهای است سرتاسری که تمامی بدن را میپوشاند.
ابن منظور ذیل «جلباب» چنین میآورد:
«ثوب اوسع من الخمار، دون الدواء تغطی به المرأه رأسها و صدرها»
«لباسی بزرگتر از خمار (روسری) که غیر از داء است و زن سر و سینهاش را با آن میپوشاند.»
در قاموس المحیط آمده است:
«جلباب ... ثوب واسع للمرأة دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفة او هو خمار»
جلباب در ملل و نحل مختلف مصادیق گوناگونی پیدا میکند، اما آن چیز که در همه مشترک است، پوشش اندام و برجستگیهای بدن است و بیانگر یک نوع پوشش سرتاسری است که در ایران به آن چادر گفته میشود.
حجاب در اصطلاح فقها
فقها در تعریف حجاب گفتهاند:
حجاب لباسی است که زن برای حفظ عورت از اجانب میپوشد.
در این تعریف، دو نکته قابل تأمل وجود دارد:
اول: لفظ «مرأة» است که نشان میدهد حجاب مترادف «پوشش زن» است. و تعبیر حجاب مردان، قابل تأمل میباشد.
دوم: بنا بر تعریف فوق، پوشش زن در هنگام نماز، حجاب نامیده نمیشود. تحقیق و تفحص در کتب فقیهان مسلمان (اعم از شیعه و سنی) ما را به این حقیقت هدایت میکند که حجاب به عنوان یک تکلیف شرعی و حکم الهی جایگاه خاص و ویژهای در شرع مقدس اسلام دارد؛ به گونهای که اصل این حکم از ضروریات دین بوده و تنها اختلاف در جزئیات مسأله است.
از آنجا که وظیفه فقه تبیین احکام الاهی و حدود آنهاست در کتب فقیهان مسلمان حدود پوشش زن (یا حجاب) چنین تعیین شده است:
«زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند، بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را میفهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است، بپوشاند.»
اما نکتهای که هنگام جستجوی واژه حجاب در آثار فقیهان دینی به چشم میخورد آن است که فقها از لفظ حجاب استفاده نکردهاند، بلکه بیشتر واژه «ستر» را به کار بردهاند و احکام آن را ذیل مباحث دیگر عنوان کرده و باب مستقلی بدان اختصاص ندادهاند مثلاً بعضی در «کتاب الصلاة» و در بحث از این مسأله که هنگام نماز پوشش باید چگونه باشد، فصلی با عنوان «فی الستر و الساتر» گشوده و در آن ضمن بحث از نحوه پوشش حین صلاة، از پوشش زن نزد نامحرم هم سخن گفته و حد آن را تعیین کرده است.
بعضی دیگر در احکام نکاح و ذیل عنوان «احکام نگاه کردن» حدود پوشش زنان را مطرح کردهاند. نتیجه بحث آنکه، حجاب در فقه به معنای پوشش خاص زنان است که همه بدن را به جز صورت و دو دست از نامحرمان بپوشاند که حکم آن در شرع مقدس اسلام «وجوب» است.
امروزه نزد عامهی مردم آن معنایی از حجاب که بیش از همه به ذهن میآید، همین معنای فقهی حجاب میباشد. اما در کتب فقها بیشتر از واژه «ستر» استفاده شده و از این نظر واژه حجاب از الفاظی است که استعمال آن نسبتاً جدید است. در واقع دقیقاً معلوم نیست که از چه زمانی و چرا واژهی حجاب در معنای پوشش زن به کار گرفته شده است.
ب. عفت
سومین واژه کلیدی در این تحقیق واژهی عفت است.
خليل فراهيدي در اين باره مينويسد:
«العفة الكف عما لايحل»
«عفت اجتناب از آنچه كه حلال نيست، ميباشد.»
در لسان العرب نيز ذیل واژهی عفت چنین آمده است:
«الكف عمّا لایحل و یجمل: عفّ عن المحارم و الاطماع الدنیه»
«خودداری از آنچه که حلال و زیبا نیست، خودداری از حرامها و طمعهای پست»
آنچه از جستجو در سایر کتابهای لغت میتوان فهمید این است که «عفت» به معنای نگه داشتن نفس از ارتکاب معاصی و کارهای حرام میباشد.
برخی از علمای اخلاق گفتهاند:
«عفت دارای مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات بیبند و باری جنسی است.»
آنچه از خمیر مایهی این چند تعریف به دست میآید، اين است كه عفّت ـ به معنای رام بودن قوهی شهوانی ـ تحت حکومت عقل است. البته با رعایت شرط اعتدال، یعنی نه غرق در شهوات شویم که به افراط گراییم و نه ترک غرایز کنیم که به تفریط دچار آییم. بلکه استفاده صحیح و مشروع نماییم؛ زیرا خدای تعالی همه غرایز را به حکمت در وجود آدمی قرار داده است.